

مردی سالخورده با پسر تحصیل کردهاش روی مبل خانه خود نشسته بودند ناگهان کلاغی کنار پنجرهشان نشست.
پدر از فرزندش پرسید: «این چیه؟» پسر پاسخ داد: «کلاغ».
:: موضوعات مرتبط: مطالب عاشقانه، داستان عاشقانه، ،
:: برچسبها: داستان عاشقانه, مطالب عاشقانه, متن عاشقانه, مهر پدری,
